نویسنده : مهدی جمشیدی




 

 

آیت‌الله مصباح با درک به موقع نیازها و خلأهای جامعه همواره در عرصه‌های مختلف انقلاب حضور فعالی داشتند. طبق فرمایش مقام معظم رهبری حرکت‌های علمی ایشان برای پاسخ به نیازهای زمانه است که از نمونه‌های بارز آن ارائه طرح «تولید علوم انسانی اسلامی» در پاسخ به مطالبه‌ی امام راحل در زمینه‌ی تحقق انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها می‌باشد.

تکاپو برای تولید «علوم انسانی اسلامی»

در سال‌‌های نخست پیروزی انقلاب، امام خمینی (رحمت الله علیه)، به دلیل رویکرد فرهنگی خویش، بر نقطه‌‌ی مرکزی مطالبه و آرمان انقلاب انگشت تأکید نهادند و خواستار وقوع «انقلاب فرهنگی»[1] در امتداد تحول روحی و معنوی رخ‌داده در درون افراد شدند. به همین منظور، «ستاد انقلاب فرهنگی» را تشکیل دادند و اعضای آن را شخصاً منصوب کردند. یکی از وظایف این ستاد مربوط به دگرگون‌‌سازی فضای فکری و فرهنگی دانشگاه‌‌ها، به ویژه در پهنه‌‌ی علوم انسانی،[2] بود. از آنجا که ایشان امر به مرابطه و اتصال حوزه و دانشگاه کرده و تصریح به همکاری دانشگاه با حوزه در زمینه‌‌ی «تولید علوم انسانی اسلامی» نموده بودند، اعضای ستاد انقلاب فرهنگی رهسپار قم شد.
آیت الله مصباح، که در آن زمان در بخش آموزشی «مؤسسه‌‌ی در راه حق»[3] تدریس می‌‌کرد، در پاسخ به رجوع ستاد انقلاب فرهنگی به این مؤسسه، طرحی را نگاشت و به ستاد ارائه کرد. این طرح، پس از تغییرات اندکی، در این ستاد به تصویب رسید و پس از آن مقرر گردید آیت الله مصباح از سوی «جامعه‌‌ی مدرسین حوزه» مدیریت و اجرای این طرح را نیز بر عهده بگیرد. بنابراین برنامه‌‌ی انقلاب فرهنگی با «ایده» و «مدیریت» ایشان آغاز گردید.
بر اساس طرحی که وی نگاشته بود، می‌‌باید در ظرف 15 ماه، فعالیت‌‌های زیر به انجام برسد:
الف. انتخاب رشته‌‌های اصلی علوم انسانی به منظور تولید نظریه در گستره‌‌ی آن‌ها که در نتیجه، 5 رشته انتخاب شدند: حقوق و علوم سیاسی، جامعه‌‌شناسی، روان‌‌شناسی، اقتصاد و علوم تربیتی.
ب. تشکیل کمیته‌‌های علمی در هر یک از این رشته‌‌ها.
ج. اکتشاف اصلی‌‌ترین و اساسی‌‌ترین مسئله‌‌های مورد مناقشه در هر یک از این رشته‌‌ها که در نهایت، در هر رشته 30 مسئله انتخاب گردید.
د. برگزاری 30 سمینار و جلسه‌‌ی مشترک میان اساتید حوزه و دانشگاه برای بحث و گفت‌وگو درباره‌‌ی 30 مسئله‌‌ی یادشده و کشف نظریه‌‌ی اسلامی.[4] بر این مبنا، در مجموع 150 سمینار علمی برای 5 رشته از رشته‌‌های علوم انسانی در نظر گرفته شد.
هـ. انتشار کتاب پژوهشی مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی در هر رشته.
آیت الله مصباح از اوایل خردادماه در دانشگاه الزهراء یک دوره از درس معارف قرآن را برای 100 نفر از اساتید دانشگاه تدریس کردند. سپس جلسات کمیته‌‌های تخصصی، با تکیه بر برنامه‌‌ی کاری تدوین‌شده، در قم برگزار شد. جناب علامه، علاوه بر اینکه مدیریت تمام جلسات را بر عهده داشتند، در پایان نیز می‌‌باید به تحلیل انتقادی گفته‌‌ها و نظرات غربی می‌‌پرداختند و گوشه‌‌ای از نظرات اسلامی را بازگو می‌‌کردند. در واقع ایشان نظارت علمی بر هر یک از کمیسیون‌‌ها را در اختیار داشتند. در هر هفته 5 روز کاری تعریف شده بود و هر یک از گروه‌‌ها موظف بودند در یک روز سمینار داشته باشند. در مجموع 20 نفر از حوزه و 100 نفر از دانشگاه در اجرای این طرح مشارکت داشتند. در هر گروه علمی نیز حدود 20 نفر از دانشگاه و 4 نفر از حوزه حضور داشتند.
به گفته‌‌ی آیت‌‌الله مصباح، در طی9 ماه، بیش از 90 درصد برنامه اجرا شد. در مرحله‌‌ی بعد مقرر شد در تابستان دوم، در دانشگاه شهید بهشتی تهران، اعضای گروه‌‌های علمی گرد هم آیند و به جمع‌‌بندی و نگارش مطالب ایرادشده در سمینارها بپردازند و آن‌ها را به کتاب تبدیل نمایند. متأسفانه در این مرحله برخی از اعضای گروه‌‌های علمی، به دلیل عدم تعهد کافی به ماهیت کار، از همکاری طفره رفتند. به این سبب، تنظیم و تقریر نهایی مطالبه‌‌ی شخصیت‌‌های حوزوی واگذار شد. با این حال، اغلب کتاب‌‌ها در مهلت مقرر 3ماهه نگاشته نشدند. سرانجام کارشکنی برخی از اعضای ستاد انقلاب فرهنگی از یک سو و بیماری آیت الله مصباح[5] از سوی دیگر، موجب گردید ایشان با پایان یافتن زمان قرارداد، استعفا بدهند (صنعتی، 1379: 174 تا 181).
مقام معظم رهبری در زمینه‌‌ی اینکه حرکت علمی آقای مصباح برای «پاسخ‌‌دهی به نیاز زمانه» است، چنین می‌‌فرمایند:
«امروز نیاز به‌ معارف‌ اسلامی‌ در دنیا، با آنچه‌ که‌ در گذشته‌ وجود داشته‌ است‌، تفاوت‌‌های‌ خیلی‌ زیاد و فاصله‌های‌ عجیب‌ و ژرفی‌ دارد. در گذشته‌، ارتباطات‌ این‌ قدر نبود. تهاجم‌ افکار غلط و انحرافی‌ این‌ همه‌ نبود. تأثیرش‌ بر افکار مردم این‌ قدر نبود. طلب‌ و خواهش‌ و آمادگی‌ فکر درست‌ و دینی‌ و اسلامی این‌ همه‌ نبود. امکان‌ گسترش‌ فکر توحیدی‌ این‌ همه‌ نبود، ولی‌ امروز اوضاع‌ طور دیگر است. امروز در داخل‌ کشور و مرزهای‌ خود ما، ملت‌ بزرگی‌ زندگی‌ می‌کنند که‌ برای‌ آن‌ها اسلام‌ دیگر یک‌ امر زاید و تشریفاتی‌ و خارج‌ از بنا و موازین‌ و رفتار زندگی‌ نیست‌، بلکه‌ اسلام‌ همه‌ چیز زندگی‌ و مبنای‌ نظام‌ اجتماعی‌ است‌.
امروز توحید در زندگی‌ عمومی‌ و اجتماعی‌ ملت‌ و کشور ما قاعده‌ی‌ زندگی‌ است‌. مبنای‌ حکومت‌ و اداره‌ی‌ کشور و مدیریت‌ امور و مبنای‌ زندگی‌ همه‌جانبه‌ی‌ مردم‌، توحید و معارف‌ اسلامی‌ است‌... در داخل‌ کشور جوانان‌ و دانشگاهی‌‌ها و صاحب‌نظران‌ ما مشتاق‌اند و می‌خواهند بدانند و از معارف‌ اسلامی‌ مطلع‌ بشوند و سر در بیاورند... سؤالم‌ این‌ است‌ که‌ در مقابل‌ این‌ همه‌ نیاز و استفهام‌ در داخل‌ و خارج‌ و برحسب‌ اوضاع‌ جدید اعتقادی‌ و سیاسی‌ عالم‌، جمهوری‌ اسلامی‌ به ‌عنوان‌ پایگاه‌ دین‌ اسلام‌ و نقطه‌ای‌ که‌ ادعا می‌کند اسلام‌ در اینجا تحقق‌ پیدا کرده‌ است‌، برای‌ عرضه‌ کردن چه‌ چیزی‌ را در آستین‌ خود آماده‌ دارد؟...
ما امروز، به‌ فراخور نیاز و استفهامی‌ که‌ وجود دارد، پاسخی حاضر نداریم‌... چه‌ کسی‌ می‌خواهد این‌ کارها را بکند؟ این‌ حرف‌ من‌ نیست؛ حرفی‌ است‌ که‌ سال‌‌ها در حوزه‌ مطرح‌ بوده‌ است‌. اینکه‌ کسی‌ مثل‌ جناب‌ آقای‌ مصباح (ادام‌الله‌ بقائه‌ و برکات‌ وجوده‌) به‌ این‌ فکر بیفتند و بیایند روال‌ کار شما را به‌ وجود آورند ناشی‌ از این‌ سؤال‌ چند‌ده‌ساله‌ در حوزه‌ است‌. مسئله‌ این‌ است‌ که‌ آیا روال‌ جاری‌ و موجود حوزه‌های‌ علمیه‌ برای‌ پاسخ‌ دادن‌ به‌ این‌ نیازها کافی‌ است‌؟
جواب‌ این‌ است‌ که‌ نه‌، کافی‌ نیست‌... مؤسسه‌ی‌ شما، مثال‌ و مصداق‌ و نمونه‌ای‌ از آن‌ کاری‌ است‌ که‌ باید بشود؛ یعنی‌ یقیناً مؤسسه‌ی‌ باقرالعلوم‌ (علیه الصلاه‌ و السلام‌)، که‌ به‌ اسم‌ مطهر این‌ بزرگوار است‌ و همچنین‌ مؤسسه‌ی‌ در راه‌ حق‌، تا آنجایی‌ که‌ من‌ دانستم‌ و شناختم‌، جزء مراکز بسیار بابرکت‌ و مفید و خوش‌عاقبت‌ و تقلید کردنی‌ و قابل‌ قدردانی‌ است‌. ما دعا می‌کنیم‌ که‌ امثال‌ این‌ مؤسسات‌ زیاد بشود... دعا می‌کنیم‌ که‌ خداوند اِن‌شاءالله‌... وجود شریف‌ جناب‌ آقای‌ مصباح‌ و دیگر برادران‌ مسئول‌ و دست‌اندرکار این‌ مؤسسه‌ و اساتید و خدمتگزاران‌ و محصلان‌ و مشتغلان‌ و فضلایی‌ را که‌ در آنجا مشغول‌ هستند، حفظ کند و مشمول‌ توفیقات‌ خود قرار بدهد.» (آیت‌‌الله خامنه‌‌ای، 1368)

تأسیس «ساختار معرفتی» برای تربیت مغزهای متفکر

از یک سو ساختار طراحی‌‌شده در حوزه‌‌های علمیه متناسب با اقتضائات و الزامات دوره‌‌ی معاصر نیست و از سوی دیگر، غلبه و سیطره‌‌ی جریان‌‌ها و شخصیت‌‌های گذشته‌‌نگر در حوزه‌‌ها موجب گشته تا تحولات مطلوب و منطقی در حوزه، در مقاطع کوتاه‌‌مدت یا حتی میان‌‌مدت، چندان امکان‌‌پذیر نباشد. از این رو، آیت الله مصباح، در عین پیوستگی با حوزه، تلاش کرد تا آن بخش از اهداف و برنامه‌‌های خود را، که در جغرافیای حوزه قابل تحقق نیستند، در فضاها و بسترهای آموزشی دیگر دنبال نمایند.
ایشان ابتدا با بخش آموزش «مؤسسه‌‌ی در راه حق» همکاری داشتند و پس از آن، «بنیاد فرهنگی باقرالعلوم» را شخصاً پایه‌‌گذاری کردند تا به دگرگونی‌‌ها و حوایج فکری نو پاسخ بگوید.[6] با گسترش یافتن فعالیت‌‌ها در سال‌‌های بعد، علامه دریافت که فضای آموزشی این مؤسسه دیگر تناسبی با دامنه‌‌ی فعالیت‌ها و نیازها ندارد. به همین سبب، به دستور مقام معظم رهبری، «مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی» را در سال 1374 بنیان نهاد. در بخشی از حکم انتصاب ایشان آمده است:
«اکنون که بحمدالله مؤسسه‌‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (اعلی الله مقامه) در سایه‌‌ی تلاش پیگیر و موفق جناب‌عالی رسمیت یافته و به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است، جناب‌عالی را، که از برکات ماندگار حوزه‌‌ی علمیه‌‌ی قم و از چهره‌‌های موصوف و معروف به علم و عمل و جد و ابتکار می‌‌باشید، به ریاست و مدیریت این مؤسسه منصوب می‌‌کنم... با توجه به احاطه و نکته‌‌دانی آن جناب، خود را از توصیه به کارهای بایسته بی‌‌نیاز می‌‌دانم و شما و همه‌‌ی همکاران هوشمند و دلسوزتان را به لطف و هدایت و فضل مستمر پروردگار متعال می‌‌سپارم.» (آیت‌‌الله خامنه‌‌ای، 1374)
به تدریج حجم و کیفیت فعالیت‌‌ها و برنامه‌‌های این مؤسسه آن‌چنان افزایش یافت که گوی سبقت را از تمام مراکز علمی و پژوهشی مشابه ربود. علاوه بر فعالیت‌‌های علمی متعارف چنین مراکزی، از قبیل آموزش، انتشار کتاب و نشریات، برگزاری همایش و... آیت الله مصباح برای دانشجویان دانشگاه‌‌ها یک دوره‌‌ی آموزشی تابستانی طراحی کرد که از سال 1375 به اجرا درآمد. در این دوره‌‌ی 3ماهه، مباحثی همچون معرفت‌‌شناسی،[7] هستی‌شناسی،[8] انسان‌شناسی،[9] فلسفه‌ی اخلاق،[10] فلسفه‌ی حقوق[11] و فلسفه‌ی سیاست[12] آموزش داده می‌شد. این دوره نقش چشمگیری در زمینه‌ی ارتقای معرفت و تفکر دینی در دانشگاه‌‌ها ایفا کرد و آن‌ها را در برابر سیل شبهه‌افکنی‌‌های جریان دگراندیش مقاوم ساخت.
امروز «مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی»، پس از 2 دهه فعالیت، به بازوی تئوریک نظام تبدیل شده و نخبگان و فرهیختگان متعددی در عرصه‌‌های مختلف تربیت و عرضه کرده است. رهبر معظم انقلاب، ضمن اینکه گفته‌‌اند «جناب آقای مصباح حقاً و انصافاً از حسنات و ذخایر حوزه‌اند»، فعالیت‌های مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی را «بزرگ‌تر از حد توصیف» و «خارج از حد توقع» دانسته‌‌اند:
«این فعالیت‌ها[ی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی] بزرگ‌تر از حد توصیف و خارج از حد توقع است. مؤسسه‌ای مبارک و خوشحال‌کننده است. این‌ همه ظرفیت و توان کار مژده‌ای بزرگ است... البته این‌ها برمی‌گردد به خصوصیات برجسته و ممتازی که در شخص جناب آقای مصباح وجود دارد... من این ویژگی‌ها را از همان زمان [سال‌های میانی دهه‌ی 30] در ایشان مشاهده می‌کردم؛ فضل، تقوی و اخلاص. این‌ها چیزهای خیلی باارزش و باعظمتی است و خداوند با این ویژگی‌هاست که به حرکتی برکت می‌دهد... جناب آقای مصباح حقاً و انصافاً از حسنات و ذخایر حوزه‌اند. رحمت خدا بر آن اساتیدی که بر ایشان تأثیر گذاشته‌اند و ایشان را تربیت کردند و رحمت و تفضل خدا بر خود آقای مصباح که منشأ این همه برکات‌اند... ایشان خسته هم نمی‌شوند... حوزه این طوری [مانند مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی] خوب است؛ با دیدگاهی نافذ، حرکتی عالمانه که همراه با تقوا اداره شود.» (آیت‌‌الله خامنه‌‌ای، 1389 الف)
در سال 1371، تعداد 13 تن از شاگردان ارشد آیت الله مصباح با بورسیه‌ی دولتی به دانشگاه مک کیل کانادا اعزام شدند تا در آنجا به تحصیل بپردازند. هدف از اعزام علمی این بود که این افراد با نظریه‌‌ها و مکاتب غربی در رشته‌‌های تخصصی خود آشنا شوند تا بتوانند، پس از بازگشت به ایران، به نقد و ارزیابی آن‌ها بپردازند. این عده پس از سفر به دیدار مقام معظم رهبری رفتند. ایشان در این دیدار تأکید کردند که می‌‌باید حوزه‌‌های علمیه از این قبیل مباحث و رشته‌ها غنی شود.
مقام معظم رهبری، در یکی از سفرهایشان به قم، می‌فرمایند: «لازم است برای مؤسسه‌ی آقای مصباح وقت زیادی صرف شود.» برنامه‌‌ریزان در مقابل، این مسئله را مطرح می‌‌کنند که چنین اقدامی، ناخشنودی سایر مراکز پژوهشی قم را به دنبال خواهد داشت. ایشان نیز ضمن پذیرش، تذکر می‌‌دهند که «در این صورت، یک وقت را اختصاص بدهید که اعضای مؤسسه به دفتر بیایند.» چندی بعد این وقت تعیین شد و دیدار به انجام رسید.
درباره‌‌ی مقاطع اولیه‌‌ی این دوره از زندگانی آیت الله مصباح گفته می‌‌شود که چون وی در دوران امام خمینی (رحمت الله علیه) مسئولیت حکومتی بر عهده نداشته، بنابراین با تفکر امام مخالفت داشته است. پاسخ مغالطه‌‌ی یادشده این است که:
الف) بر فرض که ایشان هیچ ‌گونه مسئولیت حکومتی در دوران حضرت امام (رحمت الله علیه) بر عهده نداشتند، آیا از این مطلب می‌توان مخالفت ایشان با امام را نتیجه گرفت؟ مگر شرط همسویی و موافقت با امام پذیرش مسئولیت در نظام است؟
ب) پرسش دیگر این است که مگر «مسئولیت» تنها عبارت است از جایگاه‌‌ها و سمت‌‌های اجرایی در نظام؟ آیا فعالیت‌های طاقت‌‌فرسا و بلندمدت آموزشی و تربیت نیروی انسانی کارآمد فکری برای آینده‌‌ی انقلاب اسلامی «مسئولیت» نیست؟ آیا شرکت در مناظره‌‌های سرنوشت‌‌ساز با نظریه‌‌پردازان مارکسیست، حضور در کنفرانس‌‌ها و همایش‌‌های علمی بین‌‌المللی به عنوان نماینده‌‌ی تفکر نظام اسلامی، شرکت فعال و نقش‌‌آفرینی کم‌‌نظیر در ستاد انقلاب فرهنگی، همکاری با مؤسسه‌‌ی «در راه حق»، تأسیس بنیاد فرهنگی «باقرالعلوم» و ده‌‌ها مورد دیگر از این دست نباید «مسئولیت» و «تلاش برای اعتلای انقلاب اسلامی» به شمار آید؟
دیگر اینکه ادعا می‌‌شود امام خمینی (رحمت الله علیه) قائل به تفکر ایشان نبود و به آن انتقاد داشت. در مقابل این ادعا باید پرسید:
الف) چه دلیلی برای انتساب این دیدگاه به امام راحل وجود دارد؟ آیا دست خط یا صدایی از ایشان در این باره موجود است و یا فرد عادلی به صحت آن شهادت می‌‌دهد؟
ب) اگر حضرت امام با نظرات و اندیشه‌‌ی آیت الله مصباح مخالفت داشتند، چرا ایشان پرداخت هزینه‌‌ی مؤسسه‌ی آموزشی ایشان را پذیرفتند و حتی به وی توصیه کردند که حجم فعالیت‌‌های مؤسسه را 2 برابر کنند؟ امام تا زمان حیاتشان تمام هزینه‌‌های مؤسسه را به حساب آیت الله مصباح واریز می‌‌کردند.[13] آیا امام برای بسط و نشر تفکر و اندیشه‌‌ای که آن را ناصواب و غیراسلامی می‌‌دانستند بودجه صرف می‌‌کردند؟
همچنین ادعا می‌‌شود که آیت الله مصباح از مشارکت و حضور در دفاع مقدس 8ساله کناره‌‌گیری کرد. این ادعا نیز باطل است، زیرا:
الف) اگر مقصود از حضور در جبهه شرکت عملی در جنگ است، باید گفت کدام یک از علمای برجسته‌‌ی دینی در طول دفاع مقدس چنین کردند که لازم آید آیت الله مصباح چنین کند؟ و اگر مقصود از حضور در جبهه نقش‌‌آفرینی معنوی در آن است، باید متذکر شد که آیت الله مصباح هر از چندگاهی به جبهه می‌رفتند و در جمع رزمندگان، مباحث اخلاقی و اعتقادی اسلام را تبیین می‌‌کردند.
ب) آیت الله مصباح خود نقل می‌‌کنند که حضرت امام در پاسخ به ‌این پرسش که «آیا بر من واجب است در جبهه شرکت کنم؟» فرمودند: «هر موقع بر من واجب شد، بر شما هم واجب می‌‌شود.» روشن است که تکلیف فردی همچون آیت الله مصباح، که یک متفکر اسلامی طراز اول است، شرکت فعال و مستمر در جبهه و جنگ اعتقادی و ایدئولوژیک است، نه جنگ نظامی. اگر این حکم قابل قبول است، آیا استاد در پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک و دفاع از عقاید و ارزش‌‌های اسلامی، سستی ورزیده‌‌اند؟

پی‌نوشت‌ها:

[1].Cultural Revolution.
[2].Humanities.
[3]این مؤسسه در سال 1354 از سوی چند تن از علما و فضلای حوزه به منظور تربیت طلاب مستعد تأسیس شده بود.
[4]Islamic theory.
[5]. گفتنی است علامه مصباح در اثر تلاش و تکاپوی طاقت‌فرسای پانزده ماهه، مبتلابه سردرد شدیدی شدند که تا سال‌ها، ایشان را رنج می‌داد.
[6]تأمین هزینه‌ی هر 2 مؤسسه را امام خمینی تقبل کرده و خطاب به علامه مصباح تصریح فرموده بودند: «اینجا را توسعه دهید، من تا زنده هستم خودم بودجه‌ی آن را می‌پردازم.» (صنعتی، 1379: 172)
[7] .Epistemology.
[8]. Ontology.
[9]. Anthropology.
[10] .Philosophy of ethics.
[11] .Philosophy of Law.
[12] .Philosophy of politics.
[13]علامه مصباح به همراه جمعی از اساتید و شاگردان مؤسسه، در سال 1359، برای ارائه‌ی گزارش کار به محضر امام شرفیاب شدند. جناب علامه در این دیدار به حضرت امام عرضه داشتند که ما از هیچ مقامی هیچ‌ گونه تقاضایی نداریم، ولی بر اساس این گزارش، چنانچه صلاح می‌‌کنید، از این کار و برنامه پشتیبانی نمایید. امام بی‌‌درنگ تصریح می‌‌کند که شما برنامه‌ی کاری‌تان را توسعه بدهید و 2 برابر کنید، من تا زنده هستم، از آن حمایت خواهم کرد. در عمل نیز امام تا هنگامی که در قید حیات بودند، تمامی هزینه‌‌های مؤسسه را پرداخت کردند.

منبع مقاله: www. borhan.ir